کد مطلب:3235 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:305

گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی
گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی

اكنون كه این مقاله در پیگیری سیر تاریخ زندگی امام خمینی به روزهای پایانی عمر ایشان رسیده است، جا دارد نگاهی هر چند گذرا و اشاره ای به مهمترین جنبه های اندیشه و آرمان امام داشته باشیم. (123) بدیهی است كه داشتن تصویری روشن و كامل از مبانی عقیدتی و هدفهای امام با مطالعه تمامی آثار قلمی و گفتاری و توجه به سیره عملی ایشان امكانپذیر خواهد بود.

امام خمینی مسلمانی شیعه مذهب و سخت معتقد به وحدت امت اسلام (قطع نظر از گرایشهای مذهبی آنان) در مقابل استعمارگران و دشمنان اسلام بود. دعوت به وحدت، بخش مهمی از پیامها و سخنرانیهای امام را به خود اختصاص داده است.

حدیث بیداری، ص: 175

حضرت امام هر گونه حركتی كه به تفرقه صفوف مسلمین و بهره برداری و استیلای استعمارگران بینجامد را جایز نمی شمرد. او با صدور فتاوایی منحصر به فرد، و حمایت از اعلام هفته وحدت در جهان اسلام در سالگرد تولد پیامبر اكرم (ص) و صدور پیامهای پیاپی، راههای عملی وحدت شیعه و سنی را ارائه می نمود و در تمام دوران زعامتش در برابر تلاشهایی كه نتیجه آنها تفرقه و جدال بین شیعه و سنی بود، به مقابله برمی خاست.

امام خمینی معتقد بود كه ایمان به خدای یگانه، و اعتقاد به رسالت خاتم انبیا (ص) و ایمان به قرآن مجید به عنوان منشور ابدی هدایت، و اعتقاد به ضروریات و شعائر و احكام دینی همچون نماز، روزه، زكات، حج و جهاد محورهای استواری برای وحدت عملی كلیه پیروان مذاهب اسلامی در برابر مشركین و دشمنان دین هستند.

قیام اصلاح طلبانه امام و پیامهای او تنها به جامعه ایران و دیگر

حدیث بیداری، ص: 176

جوامع اسلامی محدود نمی شود. او معتقد بود كه فطرت تمامی انسانها بر اساس گرایش به توحید و خیر و حقیقت جویی و عدالت خواهی سرشته شده است و اگر آگاهیهای عمومی افزایش یابد و شیطان نفس اماره و شیاطین بیرونی مهار و تضعیف شوند، آحاد جامعه بشری راه خداجویی و زیستن در محیطی آكنده از عدالت و صلح را پیشه خواهند كرد. از این رو امام خمینی در اغلب پیامهای عمومی خویش مستضعفین و ملتهای دربند جهان سوم را به قیام علیه مستكبرین فرا می خواند. او در روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آشكارا ایده تشكیل حزب جهانی مستضعفین را مطرح نموده و از آن دفاع كرده بود. نخستین گردهماییهای بین المللی جنبشهای آزادیبخش در دوران زعامت امام خمینی در ایران برگزار شده بود.

امام خمینی بارها تأكید می كرد كه انقلاب اسلامی با هدفهای سلطه گرایانه سران و هیأت حاكمه امریكا و غرب و شوروی (سابق) دشمنی دارد نه با ملتهای این ممالك كه خود قربانی استعمار نوینند. شعار امام خمینی مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم بود و می فرمود:

نه ظلم به دیگران می كنیم و نه زیر بار ظلم دیگران می رویم. (124)

بهتر آن است كه مهمترین مبانی اعتقادی امام خمینی را عیناً از پاسخ آن حضرت به سؤال خبرنگار روزنامه تایمز لندن كه از اعتقادات ایشان سؤال كرده بود، نقل كنیم:

اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است كه در قرآن كریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده اند كه ریشه و اصل همه آن عقاید- كه

حدیث بیداری، ص: 177

مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست- اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم كه خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است كه از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالك همه چیز. این اصل به ما می آموزد كه انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت كند مگر اینكه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم كه هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم كند، برای او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنا به درك و شناخت خود كه بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم كه قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان كه قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و كمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است كه توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنا بر این بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران كه به اسارت دعوت می كنند قیام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است كه مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز می شود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام می گیریم كه همه انسانها در پیشگاه خداوند یكسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسانها و اینكه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاكی از انحراف و خطاست؛ بنا بر این با هر چیزی كه برابری را در جامعه بر هم می زند و امتیازات پوچ و بی محتوا را در جامعه حاكم می سازد باید مبارزه كرد. (125)

حدیث بیداری، ص: 178

امام خمینی می فرمود:

در اسلام معیار، رضایت خداست و نه شخصیتها. ما شخصیتها را با حق می سنجیم، و نه حق را با شخصیتها. معیار، حق و حقیقت است. (126)

حضرت امام فطرت انسانها را مخمّر بر عشق به كمال مطلق می دانست كه منحصر به ذات باری تعالی است و اوست كه منشأ همه كمالات و قدرتهاست. امام خمینی همواره به پیروانش تذكر می داد:

عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نكنید. (127)

از هیچ كس نترسید الّا خدا و به هیچ كس امید نبندید الّا خدای تبارك و تعالی. (128)

حضرت امام فلسفه بعثت انبیا را در هدایت انسانها به سوی معرفت اللَّه و به فعلیت رساندن قوای كمال جوی آدمی و نفی ظلمتها و اصلاح جامعه و ایجاد قسط و عدالت می دانست و می فرمود:

بعثت برای این است كه اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بكلی كنار بزند و به جای او نور بنشاند. (129)

او می گفت:

غیر حق تعالی نور نیست، همه ظلمت اند. (130)

امام خمینی اسلام را ختم ادیان الهی و عالیترین و جامعترین مكتب هدایت می دانست. او تأكید می كرد:

اسلام در اعلا مرتبه تمدن است. (131)

در اسلام یك قانون است و آن قانون الهی. (132)

او اسلام را دین عبادت و سیاست می دانست و می فرمود:

اسلام خود از پایه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است. (133)

او به پیروانش سفارش می كرد:

مبادا قرآن مقدس و آیین نجاتبخش اسلام را با

حدیث بیداری، ص: 179

مكتبهای غلط و منحرف كننده ای كه از فكر بشر تراوش كرده است خلط نمایید. (134)

او می گفت:

مشكل بزرگ مسلمین این است كه قرآن كریم را كنار گذاشته اند و تحت لوای دیگران درآمده اند. (135)

حضرت امام می فرمود:

تشیع كه مكتبی است انقلابی و ادامه اسلام راستین پیامبر (ص) است همچون خود شیعیان، همیشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدین و استعمارگران بوده است. (136)

او درباره هدف و انگیزه های مبارزه و قیامش بارها تأكید می كرد كه تمام مقصد اسلام است. (137) امام خمینی انقلاب اسلامی را پرتوی از قیام جاودانه امام حسین (ع) در روز عاشورا می دانست كه برای نجات دین از چنگال تحریف گران ستمگر برپا شده بود. او تأكید می كرد كه:

اسلام برای ملیت خاصی نیست و ترك، فارس، عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ، قبیله و زبان در این نظام ارزش ندارد. (138)

همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط كرامت در پناه تقوا و برتری و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است. (139)

امام خمینی شهادت در راه خدا را عزت ابدی، فخر اولیا، كلید سعادت و رمز پیروزی می نامید و شهادت طلبی را نتیجه عشق به خدا می دانست و درباره ارزش شهادت و ماهیت آن می فرمود:

چه غافلند

حدیث بیداری، ص: 180

دنیاپرستان و بیخبران كه ارزش شهادت را در صحیفه های طبیعت جستجو می كنند و وصف آن را در سروده ها و حماسه ها و شعرها می جویند و در كشف آن از هنرِ تخیل و كتابِ تعقل مدد می خواهند. و حاشا كه حل این معما جز به عشق میسر نگردد. (140)

او با چنین منطقی بود كه می فرمود:

به شما برادران مؤمن عرض می كنم اگر ما با دست جنایتكار امریكا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات كنیم، بهتر از آن است كه در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. (141)

امام خمینی فیلسوفی الهی، عارفی ربانی، فقیهی اصولی و مرجع تقلید مردم و در عین حال رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران بود. او با مبانی فلسفه غرب آشنا و بر مبانی و مباحث منطق و فلسفه اسلامی در هر دو گرایش مشائی و اشراقی آن تسلط كامل داشت. شاید بتوان گفت كه بینش فلسفی امام تا حدودی متمایل به فلسفه شهودی و اشراقی نزدیك به سبك تلفیقی حكیم متأله مرحوم ملا صدرا- البته با تفاوتها و امتیازاتی- بود. امام خمینی بیش از پانزده سال فلسفه را در سطوح عالیه تدریس كرده بود. حضرت امام فلسفه را به منزله راهی برای شناخت مرحله و مرتبه ای از حقایق وجود و موجودات پی می گرفت و از این رو نگاه فلسفی وی به حقیقت هستی و وحدت وجود و مراتب آن بشدت متأثر از مكتب عرفانی او بود.

عرفان امام خمینی مبتنی بر آیات قرآنی، احادیث بزرگان دین و آموخته های كُمّل اولیای خدا و در چهارچوب شرع مطهر اسلام بود. او با

حدیث بیداری 186 گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی:

حدیث بیداری، ص: 181

تصوّف منفی كه دین و آیین را در ذكر و ورد منحصر كرده و گوشه گیری و پرهیز از انجام مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی را ترویج نماید بشدت مخالف بود. او معتقد بود كه خودشناسی اساس خداشناسی است و تهذیب نفوس آدمیان از رذایل و مفاسد اخلاقی و كسب فضیلتها شرط لازم برای نیل به معرفت حق است و نیل به معرفت حقیقی و مقامات عالی معنوی جز با پیمودن طریقی كه انبیای عظام و حجتهای خدا در زمین آموخته و پیموده اند ممكن نیست. از این رو امام خمینی روشها و ریاضتهایی كه از چهارچوب شرع انور و دستورات دینی خارج باشد را جایز نمی شمرد و از مقدس مآبی و تقدّس فروشی و عرفان ریایی بیزار بود.

امام خمینی معتقد بود كه در پهنه خطرخیز جهاد اكبر و سیر و سلوك، و در وادی اسفار اربعه باید از مرشدان حقیقی و اصحاب واقعی كشف و كرامت، نه مدعیان حرفه ای و دروغین آن، مدد جست و به

حدیث بیداری، ص: 182

ولایت عظمی چنگ زد كه سفینه نجات است و هر چه از غیر این طریق رسد همه گمراهی است. نَفْس مهذّب و روح متعالی و گذر موفق امام خمینی از مراحل عملی سیر و سلوك معنوی، خود بهترین گواه بر حقانیت این راه است. امام خمینی در این مسیر بدان پایه از مقامات معنوی و درك شهودی نایل گشته و فانی در خدا بود كه حتی در مقابل ادعای "انا الحق" حلّاجها نیز برمی آشفت، نه بدان جهت كه ساده اندیشانِ بیگانه از عرفان تكفیرشان كرده بودند بلكه بدان سبب كه آنان در پهنه وجود جز حق را نیز می دیدند و دعوی "انیّت" و وجود واسطه داشتند. در حالی كه از دید امام، تنها حق تعالی نور است و غیر او همه ظلمتند و ظلمت عدم النّور است و عدم را وجودی نیست و هستی همه جلوه حق است و جز او چیزی نیست.

امام خمینی علاوه بر تسلط عمیق به فلسفه و عرفان و تفسیر و اخلاق و كلام اسلامی، مجتهدی برجسته در فقه و اصول بود و بیش از

حدیث بیداری، ص: 183

سی سال فقه و اصول را در سطح عالی آن تدریس كرده بود. هم اكنون علاوه بر كتابهای متعدد فقهی و اصولی تألیف شده به وسیله امام، دهها دوره درس ایشان نیز كه توسط شاگردانش تقریر گردیده، موجود می باشند. (142) از ویژگیهایی كه برای مكتب فقهی امام برشمرده اند آنكه او برای فقه و اصول اصالتی ویژه قائل بود و از آمیزش برداشتهای كلامی و فلسفی و عرفانی با احكام فقهی در مرحله استنباط احكام پرهیز داشت. امام خمینی پویایی فقه و اصول را لازمه نگرش اجتهادی می دانست و معتقد بود كه عنصر زمان و مكان نقشی بس تعیین كننده در اجتهاد دارند و نادیده گرفتن آن به ناتوانی در درك و پاسخگویی به مسائل مستحدثه و نیازهای روز منتهی خواهد شد. او در عین حال معتقد بود كه پویایی فقه هر گز به معنای بی ثبات كردن روش استنباط و اجتهاد مصطلح نیست. از این رو در توصیه هایش به حوزه های علمیه بر پایبندی به فقه سنتی به معنای حفظ اسلوب و روشهای اسلاف صالحه در استنباط احكام تأكید می ورزید و تخطی از آن را زمینه ساز بدعتها، و آفت و خطری بزرگ می دانست. (143) حضرت امام اصلاح و تحول در حوزه های علمیه را در همین چهارچوب می خواست و خود از پیشگامان آن محسوب می شد. او با صدور فتاوای انقلابی راه را بر تغییر زاویه دید مجتهدین و بسط آن به پهنه مسائل حیاتی و اساسی جامعه و احیای ابواب فراموش شده فقه فراهم ساخت و دخالت اجتناب ناپذیر عنصر زمان و مكان در اجتهاد را عملًا اثبات نمود. (144)

امام خمینی می فرماید:

حكومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی

حدیث بیداری، ص: 184

بشریت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است. (145)

بر مبنای چنین دیدگاهی بود كه امام خمینی نظریه "تشكیل حكومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه در زمان غیبت" را مطرح، و برای تحقق آن سالها مجاهده كرد. هر چند كه نظریه ولایت فقیه، صرف نظر از اختلاف آرایی كه در محدوده اختیارات ولیّ فقیه وجود داشته است، اجمالًا مورد اتفاق آرای فقهای شیعه بوده است؛ ولی به دلیل فراهم نبودن شرایط در گذشته، ابعاد آن به طور مبسوط مورد بحث قرار نگرفته و زمینه تحقق عملی آن نیز فراهم نگردیده بود. از این رو امام خمینی نخستین كسی است كه پس از قرنها موفق به تشكیل حكومت دینی بر اساس رهبری مجتهد واجد شرایط گردید كه از جمله شرایط آن: تهذیب و صیانت نفس، تدبیر و مدیریت و كاردانی در اداره جامعه، شجاعت و عدالت و كارشناس و مجتهد بودن در احكام الهی می باشد.

امام می فرمود: حكومت اسلامی، حكومت قانون الهی بر مردم است. (146)

در بینش امام، حكومت اسلامی صرف نظر از تفاوتهای ماهوی در هدفها و آرمانها، از نظر تشكیلات و اركان نیز تفاوتهای اساسی با نظامهای سیاسی معاصر دارد. در این نظریه "اكثریت" بر مدار "حق" مشروعیت می یابد و به تبع آن، وجوب اعمال ولایت منوط به فراهم بودن شرایط آن و از آن جمله پذیرش عمومی مردم است كه در جریان انتخاب طبیعیِ مستقیم و یا از طریق انتخاب خبرگانِ منتخب ملّت، جلوه گر می شود. (147)

بنا بر این، پیوند رهبری و حكومت اسلامی با مردم به طور طبیعی پیوندی عمیق و اعتقادی است و بدین سبب بود كه امام خمینی یكی از مردمی ترین نوع حكومتها را پایه ریزی و رهبری كرد. در این حكومت بر خلاف همه نظامهای سیاسی موجود جهان، مردم پس از تعیین رهبر و برگزاری انتخابات، از خود سلب مسئولیت نكرده و به خود وانهاده نمی شوند؛ بلكه حضور آنان در صحنه اداره جامعه اسلامی و مشاركت

حدیث بیداری، ص: 185

در سرنوشت نظام اسلامی، به عنوان یك تكلیف شرعی تضمین می شود. از نظر امام خمینی حكومت اسلامی پایه اش بر عشق و اعتماد متقابل مردم و رهبری صالح است و لذا می فرمود:

اگر یك فقیهی در یك مورد دیكتاتوری بكند، از ولایت می افتد. (148)

رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلامِ بزرگ چیزی نیست كه خودبخود ارزش داشته باشد، و انسان را خدای نخواسته به غرور و بزرگ اندیشیِ خود وادارد. (149)

با چنین دیدگاهی بود كه امام خمینی می فرمود:

اگر به من بگویند

حدیث بیداری، ص: 186

خدمتگزار، بهتر از این است كه بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام، ما را موظف كرده كه خدمت بكنیم. (150)

من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان می دانم. (151) در اسلام یك چیز حكم می كند و آن قانون است. زمان پیغمبر هم قانون حكم می كرد. پیغمبر مجری بود. (152)

امام خمینی خطاب به دولتهایی كه خود را فرمانفرما و برتر از مردم می دانند، می فرمود:

دولتها اقلیتی هستند كه باید برای خدمت این ملت باشند. و اینها نمی فهمند كه دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاكم بر ملت. (153) آگاهی مردم و مشاركت و نظارت و همگامی آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه خواهد بود. (154)

تفاوت این نظریه در باب حكومت و امنیت ملی و اجتماعی با نظریه ای كه حتی در دموكرات ترین نظامهای سیاسی، دولت و حكومت را تنها در پهنه "قدرت" و ابزار و لوازم آن تعریف می كند و بر همین مبنا نیز مهمترین ركن امنیت اجتماعی را در قوّه قهریه می نگرد، آشكار است. امام خمینی می فرمود:

یك قدرت بزرگ وقتی پایگاه ملی ندارد، این قدرت نمی تواند بایستد. (155)

فروپاشی نظام به ظاهر قدرتمند كمونیسم از یك سو، و ادامه حیات و افزایش ثبات نظام جمهوری اسلامی در ایران علی رغم دشمنی بزرگترین قدرتهای موجود جهان و تحمیل جنگ هشت ساله از سوی دیگر، خود بهترین سند و گواه بر حقانیت نظریه امام خمینی است.

بدیهی است كه دیدگاه امام خمینی درباره حكومت اسلامی و نقش و جایگاه مردم در آن هیچ ربطی به "ناسیونالیسم" مصطلح در فرهنگ سیاسی جهان ندارد؛ بلكه دقیقاً بر ضد آن است. ناسیونالیسم آن گاه كه به عنوان یك ایدئولوژی ظاهر می شود، صرف نظر از ناتوانی در عمل، منتهی به نظامی ضد ارزشی می شود، چرا كه در چنین نگرشی اگر پندارهای ناسیونالیستیِ هر ملتی به منزله حقیقتهای قابل دفاع معرفی شوند، به معنای آن است كه حقایق و ارزشهای ثابت وجود ندارند و به تعداد ملیتها و مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی در حال تغییر، تفسیر

حدیث بیداری 194 گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی:

حدیث بیداری، ص: 187

حقایق و ارزشها و مقوله هایی همچون: عدالت، صلح و آزادی نیز متعدد و متغیر و متضاد خواهند بود. طبیعی است كه در چنین شرایطی، ملتی كه به هر دلیلی از ابزار قدرت بیشتری برخوردار است، تحمیل سلطه خود بر ملتهای ضعیفتر را حق مشروع خود می داند؛ زیرا كه ناسیونالیسم افراطی چیزی جز اعتقاد به برتری نژاد یا رنگ و زبان و موقعیت جغرافیایی و تاریخی نیست. امام خمینی به استناد شواهد تاریخی معتقد بود كه ترویج "قومیت و ملیت گرایی" و ایجاد نهضتهایی به نام پان عربیسم، پان تركیسم، پان ایرانیسم و امثال آن در جهان سوم و ممالك اسلامی، نتیجه مطالعات و تلاش استعمارگران برای تجزیه ممالك و اختلاف افكنی و تحمیل سلطه بر آنان بوده است. او می فرمود:

نقشه قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در كشورهای اسلامی این است كه این قشرهای مُسْلم را كه خدای تبارك و تعالی بین آنها اخوَّت ایجاد كرده است، و مؤمنون را به نام اخوَّت یاد فرموده است از هم جدا كنند، و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند. و این درست بر خلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن كریم. (156)

و این چنین بود كه

حدیث بیداری، ص: 188

امام خمینی فرموده است:

نهضت ما اسلامی است قبل از آنكه ایرانی باشد. (157)

در دیدگاه امام خمینی استقرار صلح واقعی در جهان با وجود قدرتهای سلطه گرِ مستكبر و پذیرش موجودیت و سُلطه آنان خیالی خام بیش تلقی نمی شد. او می فرمود:

سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرین است؛ و تا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود كه خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی رسند. (158) آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سایر ملتهای مستضعف شكسته شود؛ و تمام ملتها سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگیرند. (159) امریكا ممكن است ما را شكست دهد ولی نه انقلاب ما را و به همین دلیل است كه من به پیروزی خودمان اطمینان دارم. دولت امریكا مفهوم شهادت را نمی فهمد. (160)

امام خمینی درباره ماهیت دولت غاصب اسرائیل و منشأ آن می فرمود:

امریكا این تروریست بالذات دولتی است كه سرتاسر جهان را به آتش كشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است كه برای

حدیث بیداری، ص: 189

رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتكب می شود كه قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند. (161)

اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی موازین بین المللی، غاصب و متجاوز است. (162)

من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را برای مسلمانان یك فاجعه و برای دولتهای اسلامی یك انفجار می دانم. (163)

امام خمینی پس از پیروزی انقلاب، آخرین جمعه ماه مبارك رمضان را به عنوان "روز قدس" نامگذاری كرد و از تمام مسلمانان جهان خواست تا وقتی كه قدس در چنگال دشمنان اسلام است، همه ساله در این روز با برپایی تظاهرات و دیگر روشها همبستگی خود را با مبارزین فلسطینی اعلام دارند.

امام خمینی تنها راه نجات قدس را تكیه بر ایمان به خدا و روی آوردن به مكتب شهادت و جهاد مسلحانه تا محو كامل اسرائیل می دانست.

امام خمینی درباره كمونیسم فرموده است:

از اول پیدایش

حدیث بیداری، ص: 190

كمونیسم مدعیان آن دیكتاتورترین و قدرت طلب و انحصارطلبترین حكومتهای جهان بوده و هستند. (164)

او درباره پیشرفتهای دنیای غرب گفته است:

ما پیشرفتهای دنیای غرب را می پذیریم، ولی فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله می كنند، نه. (165)

تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع كرده. (166)

ما با تمدن مخالف نیستیم، با تمدن صادراتی مخالفیم. (167)

ما تمدنی را می خواهیم كه بر پایه شرافت و انسانیت استوار باشد. (168)

حضرت امام بر نقش زیربنایی فرهنگ تأكید مكرر داشت و می فرمود:

فرهنگْ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملت است. (169)

آن چیزی كه ملتها را می سازد فرهنگ صحیح است. (170)

شكم و نان و آب میزان نیست، عمده شرافت انسانی است. (171)

بشر تا در سایه مسلسل و توپ و تانك می خواهد ادامه حیات بدهد، نمی تواند انسان باشد، نمی تواند به مقاصد انسانی برسد. (172)

شما كوشش كنید كه با بیان و قلم مسلسلها را كنار بگذارید و میدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار كنید. (173)

امام خمینی هنر در خدمت استعمار و استثمار و "هنر برای هنر" را منفی و فاقد هر گونه ارزشی می دانست و می فرمود:

هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخكامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. (174)

امام خمینی در وادی تعلیم و تربیت عملًا و نظراً استادی نمونه بود. او با روشهای تربیتی خویش موفق شده بود جامعه ای را پیشگام نهضت بزرگ دینی سازد كه قبل از آن به واسطه خیانت دودمان پهلوی و غربزدگان وابسته به آن، فرهنگ و ارزشهایش پایمال شده و به بی تفاوتی گراییده بود. نقل كرده اند كه در جریان قیام 15 خرداد سال 1342 در آن شرایط اسفبار اجتماعی و پر از اختناق، دوستانش گفته بودند با كدام نیرو و امید قصد قیام و تشكیل حكومت عدل دارید؟ او به گهواره كودكی اشاره كرده بود. (175) و شگفت آنكه پانزده سال بعد، نقش آفرینان اصلی صحنه های قیام را دانش آموزان و جوانان مسلمان ایرانی تشكیل می دادند.

حدیث بیداری، ص: 191

امام خمینی مراقبت از نفس و تهذیب دائمی آن از آلودگی هواهای نفسانی و شیطانی، در تمام ادوار زندگی را لازمه نیل به كمال حقیقی می دانست و معتقد بود كه تربیت می بایست از دوران كودكی و حتی دوران زندگی جنینی به وسیله مراقبتهای مادر مورد توجه قرار گیرد و لذا می فرمود:

هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. (176)

اول مدرسه ای كه بچه دارد، دامن مادر است. (177)

امام به مربیان جامعه می گفت:

توجه كنید كه دوره

حدیث بیداری، ص: 192

مدارس مهمتر از دانشگاه است، چرا كه رشد عقلی بچه ها در این دوره شكل می گیرد. (178)

معلم امانتداری است غیر همه امانت [دار] انسان امانت اوست. (179)

همه سعادتها و همه شقاوتها انگیزه اش از مدرسه هاست، و كلیدش دست معلمین است. (180)

امام خمینی معلمی را شغل انبیا؛ و مهمترین وظیفه معلم را- صرف نظر از آموزش علوم رسمی- هدایت جامعه به سوی اللَّه می دانست.

امام، انسان را عصاره همه موجودات عالم می نامید و می گفت:

انسان ... اعجوبه ای است كه از او یك موجود الهی ملكوتی ساخته می شود و یك موجود جهنمی شیطانی. (181)

امام می فرمود:

با تربیت انسان، عالَم اصلاح می شود. (182)

او تربیت و تزكیه را مقدم بر تعلیم و آموزش می دید و معتقد بود كه دانش با همه شرافتش آن گاه كه توأم با تزكیه نفس نباشد، همچون ابزاری در خدمت هدفهای شیطانی به كار گرفته خواهد شد و می فرمود:

اگر علم در یك قلب فاسد وارد شد، در یك مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بیشتر از نادانی است. (183)

یكی از مهمترین دستاوردهای نهضت امام خمینی در ایران، بازیابی نقش زنان در پهنه فعالیتهای اجتماعی بود. به جرأت می توان

حدیث بیداری، ص: 193

ادعا كرد در هیچ برهه ای از تاریخ ایران، زنان مسلمان ایرانی بدین پایه از آگاهیهای عمومی و سیاسی نرسیده و در سرنوشت كشور خویش دخالت داده نشده اند. در دوران اوج گیری قیام مردم علیه شاه، زنان در همه صحنه ها دوشادوش و حتی در مواردی پیشاپیش صفوف مردان حركت می كردند. در طول جنگ تحمیلی عراق، نقشی كه زنان مسلمان در تدارك امكانات برای جبهه های نبرد و تشویق برادران و همسران خود برای دفاع از اسلام و انقلاب و حتی مشاركت در امور تداركاتی خطوط مقدم جبهه ایفا كردند، در تاریخ جنگهای معاصر بی سابقه است.

هم اكنون نیز زنان در جامعه ایران، همدوش مردان در فعالیتهای اجتماعی و امور آموزش و پرورش، دانشگاهها، امور درمانی و بهداشتی و ادارات دولتی و دیگر پهنه ها مشاركت چشمگیر دارند؛ در حالی كه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل فضای آلوده و نامساعدی كه

حدیث بیداری، ص: 194

رژیم شاه در كشور به وجود آورده بود، اكثریت زنان مسلمان جامعه، ناگزیر به چهار دیواری خانه ها پناه برده و بسیاری از دختران بخصوص در شهرستانها و روستاها از نعمت تحصیل محروم بودند و آن دسته كه در شهرهای بزرگ امكان شركت در فعالیتهای اجتماعی را یافته بودند، در برابر هجوم فرهنگ بی بند و باری در شرایطی بسیار دشوار از شرافت و عفاف خویش دفاع می كردند و بسیاری نیز ناگزیر از ترك شغل و تحصیل می شدند.

تحول پدید آمده در جامعه زنان ایرانی، بیش از هر چیز نتیجه نگرش امام خمینی به شخصیت و منزلت زن و دفاع او از حقوق زنان بود. امام خمینی می فرمود:

در نظام اسلامی، زن همان حقوقی را دارد كه مرد دارد، حق تحصیل، حق كار، حق مالكیت، حق رأی دادن، حق رأی گرفتن. (184)

از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست. زیرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. (185)

امام می فرمود:

آنچه اسلام با آن مخالف است و آن را حرام می داند فساد است، چه از طرف زن باشد و چه از طرف مرد. (186)

ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت خودش باشد نه مَلعَبه. (187) ... اسلام نمی خواهد كه زن به عنوان یك شی ء و یك عروسك در دست ما باشد. اسلام می خواهد شخصیت زن را حفظ كند و از او انسانی جدی و كارآمد بسازد. (188)

زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب كند. (189)

آزادی به شكل غربی آن، كه موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است. (190)

توصیه ها و جهتگیری مواضع اقتصادی امام خمینی عموماً بر پایه اجرای عدالت و اولویت دادن به حقوق محرومین و مستضعفین جامعه بود. (191) او خدمت به محرومین را بالاترین عبادت می نامید و آنان را ولی نعمت خود و جامعه می دانست. بیشترین سفارش امام خمینی به كارگزاران نظام اسلامی، سفارش رسیدگی به مستمندان و پرهیز از خوی كاخ نشینی بود. او معتقد بود كه دولت و كارگزاران و مدیران، خادمین

حدیث بیداری 200 گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی:

حدیث بیداری، ص: 195

ملتند و خادم، حق ندارد امكاناتی برتر از عامه مردم بخواهد. امام می فرمود:

یك موی سر این كوخ نشینان و شهیددادگان به همه كاخ و كاخ نشینان جهان شرف و برتری دارد. (192)

آنهایی تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. (193)

آن روزی كه دولت ما توجه به كاخ پیدا كرد، آن روز است كه باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. (194)

از صفات برجسته امام خمینی آن بود كه سخنش تماماً از سر اعتقاد و صداقت بود و خود قبل از دیگران بدان عمل می كرد. زندگی و معیشت امام خمینی نمونه ای كامل از زهد و قناعت و ساده زیستی بود و این شیوه، تنها مربوط به دوران قبل از مرجعیت و رهبری او نمی شد؛ بلكه معتقد بود رهبر می بایست زندگی اش همسان معمولی ترین اقشار جامعه و حتی پایین تر از آن باشد. او در تمام دوره عمرش به زندگی زاهدانه پایبند بود. با آنكه خاطرات مستند و فراوانی از این جنبه زندگی امام گفته و منتشر شده است (195) كه نقل آنها كتابی قطور می طلبد؛ اما هنوز ابعاد پایبندی او به زهد و ساده زیستی در زندگی، بسیار ناشناخته باقی مانده است.

حدیث بیداری، ص: 196

در بیان ساده زیستی امام خمینی و اعتقاد او به لزوم احتیاط كامل در صرف بیت المال، همین بس كه بنا به نظر و تأیید امام، در اصل 142 قانون اساسی جمهوری اسلامی، دیوان عالی كشور موظف شده است تا دارایی رهبر و مسئولین رده بالای نظام اسلامی، قبل و بعد از تصدی مسئولیتها را رسیدگی كند تا بر خلاف حق، چیزی افزایش نیافته باشد. امام خمینی نخستین كسی بود كه صورت و مشخصات دارایی ناچیز خویش را در تاریخ 24 دی ماه 1359 برای دیوان عالی ارسال نمود. بلافاصله پس از رحلت امام، فرزند ایشان طی نامه ای كه در روزنامه ها نیز منتشر شد (196) از قوه قضاییه خواست تا داراییهای امام را بر طبق قانون اساسی مجدداً رسیدگی كند.

نتیجه بررسی در تاریخ 11 تیر ماه 1368 طی بیانیه ای از سوی رئیس دیوان عالی كشور منتشر شد. (197) در این بیانیه تصریح شده بود نه تنها بر دارایی غیر قابل ذكر امام چیزی افزون نشده بلكه قطعه زمین موروثی از پدر در خمین، در زمان حیات امام و به دستور ایشان به مستمندان محل واگذار گردیده و از ملك ایشان خارج شده است. (198)

تنها ملك غیر منقول امام خمینی، منزل قدیمی ایشان در قم است كه

حدیث بیداری، ص: 197

از زمان تبعید امام در سال 1343 عملًا این منزل در اختیار اهداف نهضت و مركز تجمع طلاب و مراجعین مردمی بوده و هست و عملًا جنبه شخصی ندارد. در صورت دارایی مذكور- كه در سال 1359 تنظیم شده و در زمان رحلت پس از بررسی قانونی، رسماً اعلام شد كه به جز كاهش تغییری نكرده است- قید شده بود كه به جز تعدادی كتاب، اثاثیه شخصی ندارد، مختصر وسایل اولیه و مستعملی كه در خانه ایشان برای گذران زندگی ساده او موجود است، متعلق به همسرشان می باشد، دو قطعه قالی مستعملِ موجود ملك شخصی نیست و باید به سادات نیازمند بدهند، وجه نقد شخصی ندارد اگر چیزی هست مربوط به وجوهات شرعی است كه مردم برای مصارف شرعی در اختیار مرجع خود گذاشته اند كه باید به مصارف خود برسد و ورثه را در آن حقی نیست. بدین ترتیب، دارایی بر جای مانده از مردی كه قریب نود سال عمر خود را در كمال محبوبیت گذرانده بود، شامل عینك، ناخن گیر، شانه، تسبیح، قرآن و سجاده نماز و عمامه و لباس روحانی او و كتابهایی در معارف دینی بود.

اینها فهرست دارایی كسی است كه نه تنها رهبر یك كشور نفت خیز و غنی چند ده میلیونی بود؛ بلكه بر میلیونها قلوب مردم حكومت می كرد. همان مردمی كه وقتی امام فرمان بسیج برای دفاع از اسلام و انقلاب می داد، صفهای طویل داوطلبان شهادت تشكیل می دادند، همان مردمی كه وقتی خبر بیماری قلبی امام انتشار یافت، با نوشتن نامه و با حضور در جلو بیمارستان خواستار اهدای قلب خویش بودند. (199) رمز این همه محبوبیت را باید در همان ایمان راستین و زهد و صداقتها

حدیث بیداری، ص: 198

جستجو كرد.

امام خمینی در زندگی، سخت معتقد به برنامه ریزی و نظم و انضباط بود. ساعات مشخصی از شبانه روز را به عبادت و ذكر حق و قرائت قرآن و دعا و مطالعه می پرداخت. قدم زدن و در همان حال ذكر خدا گفتن و اندیشیدن جزئی از برنامه روزانه اش بود. او در حالی كه عمرش به نود سال نزدیك شده بود، هنوز یكی از پركارترین رهبران سیاسی جهان به شمار می رفت كه نشاط خدمت در راه تعالی جامعه اسلامی و حلّ مشكلات آن را هیچ گاه؛ حتی در سهمگین ترین حوادث از دست نمی داد. علاوه بر مطالعه روزانه اهمّ اخبار و گزارشات مطبوعات رسمی كشور و مطالعه دهها بولتن خبری و گوش دادن به اخبار رادیو و تلویزیون داخلی، او در چندین نوبت در شبانه روز تحلیلها و خبرهای رادیوهای بیگانه فارسی زبان را گوش می داد تا شخصاً در جریان روند تبلیغات دشمنان انقلاب قرار گیرد و راههای مقابله با آن را اندیشه كند. فعالیتهای متراكم روزانه و تشكیل جلسات با مسئولین نظام اسلامی موجب نمی شد تا ارتباط با قشرهای مردم عادی را به عنوان اصلی ترین سرمایه های نهضت اسلامی نادیده بگیرد. در دو جلد كتاب محضر نور، (200) مشخصات بیش از 3700 دیدار او با مردم تنها در سالهای پس از پیروزی انقلاب آورده شده است كه خود بیانگر گوشه هایی از رابطه عمیق امام با مردم عصر خویش است. او هیچ تصمیمی را كه مربوط به سرنوشت جامعه اش باشد، نمی گرفت مگر آنكه صادقانه با مردم در میان می گذاشت. مردم را محرمترین كسان برای دانستن حقایق می دید.

چهره ای مصمّم و مهربان داشت، نگاهش پر جاذبه و سرشار از معنویت بود. جمعیت كه در حضورش می نشست بی اختیار غرق در جاذبه معنوی اش می شد، بسیاری از حاضران ناخودآگاه اشك شوق می ریختند. مردم ایران حق داشتند كه سالها از صمیم قلب در شعارهای دعاگونه شان از خدا بخواهند كه عمر آنان را با افزایش لحظه ای بر عمر امام معاوضه كند. (201) اگر دنیای بیگانه از معنویت

حدیث بیداری، ص: 199

باور نداشت، اما آنان كه با امام بزرگ شده بودند، قدر لحظه های عمر آن عزیز را در عمل می شناختند. زندگی اش وقف خدا و خدمت به خلق او بود.

هر چند دنیای استكبار و رسانه های گروهی غرب، ظلم بزرگی در حق امام خمینی و بیش از آن در حق بشریت كرده اند و سالهاست كه تبلیغات گسترده آنها برای مخدوش كردن چهره امام و انقلاب اسلامی آغاز شده و حتی اینك كه چندین سال از رحلت آن بزرگمرد می گذرد، با حجمی رو به فزونی ادامه دارد، دهها ایستگاه رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان، شبانه روز علیه انقلاب و آرمانهای امام برنامه پخش می كنند؛ و در امریكا و غالب كشورهای اروپایی امكانات وسیعی در اختیار گروهكهای ضد انقلابی از سلطنت طلبها گرفته تا چپگرایان و مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفته است و همه ساله دهها كتاب و صدها مقاله و نشریه منتشر می شود تا حقایق نهضت امام خمینی را

حدیث بیداری، ص: 200

وارونه جلوه دهند؛ اما مطمئناً آفتاب حقیقت، ابرهای تیره جنجال و فریب را خواهد شكافت. دنیای غرب كه همه موجودیتش از چند قرن قبل تا كنون بر سلطه و استثمار ملتهای دیگر و فریب افكار عمومی بنا نهاده شده، خطر را درست تشخیص داده است. كدام آزاده ای است كه با زندگی و پیامهای بیدارگر امام خمینی آشنا شود و دلداده راه او نگردد؟ و بر این نظام ظالمانه حاكم بر جهان نشورد؟

براستی چرا انتشار و مطالعه وصیتنامه امام خمینی و بسیاری از آثار و پیامها و سخنرانیهای او در غالب كشورهای عربی و اسلامی- كه تحت سلطه دولتهای وابسته قرار دارند- ممنوع است و جرم شناخته می شود. این همه بسیج امكانات و همسویی در سطح سران بسیاری از دولتها برای مهار كردن نهضت و اندیشه امام برای چیست؟ آیا جز این است كه او از ارزشها و حقیقتهایی دفاع می كرد كه قرنهاست بشریت در فقدان آنها می سوزد؟ برای آنان كه با حیات طیبه امام خمینی آشنایند و پیامش را شنیده اند و شخصیتش را شناخته اند جای هیچ تردیدی نیست كه مشعلی را كه او افروخته در این جنجالهای خصمانه و طوفانهای تخریب و تحریف خاموش نخواهد شد. وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (202)